نگاشته شده توسط: Sara | ژانویه 25, 2009

مساله‌ای به نام «حجاب»

امروز وبلاگی دیدم در مورد حجاب که به نظرم رویکرد خوبی داشت، این دو کامنت را در آنجا نوشتم، بدون هیچ تغییری این‌جا هم می‌گذارم. بهانه‌ای هم شد برای آب و جارو کردن این‌جا.
این را پای این  نوشته گذاشتم:
سلام،
راستش همین دیروز داشتم فکر می‌کردم که در مورد حجاب بنویسم، یک بخش تجربیات/نظرات خودم و یک بخش هم موردی مشابه این پست که هرچه ضمنی و بعد صریح سعی کردم به مادر دخترک (که از بستگان بود) بقبولانم که نهایتا می‌توانی ازش بخواهی که باحجاب باشد، چادر را که خودت هم بعد از سال‌ها روسری سر کردن و قبل از آن بی‌حجابی انتخاب کرده‌ای … بی‌فایده بود. در مورد دلایلش می‌توان بحث کرد. هیچ وقت انرزی (ز ۳ نقطه چرا این‌جا کار نمی‌کند؟) نوشتن چنین پست‌هایی را پیدا نکرده‌ام، حوصله‌ی بحث‌های احتمالا شدیدا غیرسازنده‌ی هر دو طرف قضیه را در کامنت‌ها ندارم. این هم یکی از دلایل این‌که وبلاگ من به صورت نیمه‌تعطیل در آمده … یکی از تاثیرات این ۳۰ سال این بوده که نمی‌توانیم بدون فحش دادن و ادبیات چالنگی‌ای و از یک طرف دیگر احمدی‌نزادی در مورد خیلی چیزها حرف بزنیم، از جمله (شاید هم به خصوص) همین حجاب. برای همین امروز که این وبلاگ و به خصوص این پست را دیدم برایم جالب بود. آن پست دیگر در مورد اروتیک شدن پیام‌ها و چند نکته که در پست‌های دیگر در مورد تفاوت رویکرد‌ها و تبلیغ‌ها نسبت به اول انقلاب از همه جالب‌تر بودند.
یک پیش‌نهاد دارم. کامنت‌های این‌جا خیلی اسپم و نظرات بی‌ربط داشت. تک و توک کامنت به درد بخور را به زور می‌توان در میان بقیه پیدا کرد. پیش‌نهادم این است که قواعد مشخصی را برای گذاشتن کامنت در اینجا بنویس و هر چه که خارج از آن قواعد بود را حذف کن. مثلا این‌ که کامنت باید مربوط به پست باشد، ناسزا نباشد، نکته‌ای یا استلالی داشته باشد و فقط بیان و تبلیغ نظر نویسنده در تمجید/مذمت حجاب یا بی‌حجابی نباشد یا هر قانونی که به اهدافت از نوشتن این وبلاگ کمک می‌کند.
راستی در وبلاگ‌های انگلیسی بحث‌های جالب‌تری در این مورد دیده‌ام، حجاب موضوعی است که همیشه بحث‌بر‌انگیز است، اما در حال حاضر بحث‌هایی که در فضاهای غیر ایرانی در این مورد می‌شود جالب‌تر است. من با این پست خیلی احساس هم‌ذات‌پنداری کردم (اگر دوست داشته باشی می‌توانم لینک‌های بیشتری از وبلاگ‌هایی از این دست برایت بفرستم):
این وبلاگ هم نوع نمایش زنان مسلمان در رسانه‌های عمومی را نقد می‌کند، به نظرم وبلاگ خیلی خوبی است:

موفق باشی!

این را هم پای این نوشته:

جمع‌بندی جالبی بود، من همه‌ی کامنت‌ها را البته نخواندم برای همین متوجه این موضوع نشدم! انگار لازمه که برای ثبت در تاریخ هم که شده اعلام کنم که من شخصا به دلیل مذهبی روسری سر می‌کنم :) هر دلیل دیگری فرع بر این است، یعنی من شخصا پوشیدگی‌اش هم برایم مهم است و کمی هم دلایل شبه فمنیستی دارم (نمی‌خواهم بر اساس بدنم قصاوت شوم، حق دارم با بدنم هر طور که می‌خواهم رفتار کنم …) اما دلیل اصلی همان است که فکر می‌کنم در مجموع مرا به خدا نزدیک‌تر می‌کند.

محافظت از نگاه‌های ناخواسته یا شناخته شدن به عنوان یک مسلمان هم دلایل معمولی هستند که مردم دارند، اما راستش حجاب به تنهایی نه شرط لازم برای محافظت از نگاه است و نه کافی (مثلا در اروپا اگر روسری سر نکنی و ساده و پوشیده لباس بپوشی معمولا توجه کمتری جلب می‌کنی و اگر چادر سر کنی باز هم می‌توانی به انواع دل‌بری‌ها دست بزنی)، از طرف دیگر هم در اوضاع امروز نه در ایران به نفعت است به عنوان مومن شناخته شوی و نه در اروپا که من الان هستم :) از این لحاظ تنها فایده‌ای که برای من داشته این بوده که یکی دو تا دوست مسلمان خوب پیدا کرده‌ام.‌

این را هم بگویم البته، حقیقتش این است که در این‌جا وقتی حجاب داشته باشی مردم به هر حال در موردت پیش‌فرض‌های متعددی دارند. مثلا فکر می‌کنند که خیلی سنتی هستی و به خصوص فکر می‌کنند که خنگی (در کشورهای مسلمان دیگر هم این تا حدی صادق است و در ایران مثلا در مورد چادری‌ها … ). مبارزه با این پیش‌فرض‌ها کار آسانی نیست و یکی از سخت‌ترین تجربه‌هایم بوده است. تغییر دادن این پیش‌فرض‌ها در ذهن آدم‌ها هم راستش از شیرین‌ترین تجربه‌هایم بوده، و خیلی رویش کار کرده‌ام … انگار یک مقدار نمره منفی داشته باشی و لازم باشد همیشه بیشتر از دیگران تلاش کنی و اعتماد به نفس اضافی داشته باشی. شاید من اساسا کمی زیادی خوش‌بین باشم ولی این خودش برایم یک جور خیر بوده و تاثیرش روی زندگی‌ام مثبت. فکر کنم این دو تا کامنتم به اندازه‌ی یک پست وبلاگی شدند خودشان، ممنون که وبلاگم رو از تعطیلی در آوردی!


پاسخ

  1. Salam! You linked to my post but unfortunately I don’t read Persian. Can you tell me your comments in this post in English?

    —————————————

    Salam Muse,
    That was pretty fast, I was still doing some edits :)
    If you remember I had also commented on your post about how it resonates with me, that’s what I wrote about it here too.
    The post consists of two comments I have left at a new weblog that is discussing hijab (also in Persian unfortunately :-S). I found it interesting since it is trying to discuss and analyze instead of opposing and or accepting blindly (the writer is a lawyer that does not observe it herself). The first post was about how families make their young daughters (usually from the age of 9 in Iran) wear the chador. I wrote how I was considering writing about a similar experience with relatives who had chosen the hijab at some point themselves but expected their children to have no less than a chador now and how I tried to make them agree to only a headscarf in vain … and my own ideas/experiences, but didn’t get to writing it because people are so crazy and irrational about anything about religion politics or whatever and I didn’t feel like dealing with the comments (due to the religious government/ obligatory hijab in Iran, a reason that causes me to barely write here and consider starting an English weblog …).
    I also suggested she should set some rules and moderate the comments since most of them were crap (more politely than this though :P) and did not allow discussion to get going.
    Then I said that there are more interesting discussions about hijab in the English blogsphere and that I particularly feel close to your post and that MMW is a really cool site!

    The next comment is on a post in which she thanks me for the suggestion, but says she decides not to moderate to compensate for all the times people have been censored in this regard. Then she summarizes the comments and basically NO one had said their reason for wearing hijab had said they do it to please god, but to protect themselves from lustful gazes. So it seems to be more a social issue than a religious one for many. That was pretty interesting, but I couldn’t keep quiet ;), so I left the other comment saying that I definitely wear it first and formost for religious reasons and to be closer to God (in some way).
    The rest goes something like this: I personally also have some secondary reasons such as modesty and some feministic-like reasons (wanting people not to judge me by my body, having right to dress however I wish…). Many do it because of unwanted gazes but it is of course it can be neither necessary nor sufficient for protecting you from that (some examples). Another is to be identified as Muslim which is not usually what u want in Iran or Europe today, but it has found me a couple of nice Muslim friends in Amsterdam to be fair.
    Finally I say that since pople have prejudice towards hijabis, particularly that they think you are stupid, it has been one of my hardest struggles so far here (I moved here from Iran almost a year and a half ago). Also being able to to get around these prejudices has been very rewarding and, as I always tend to the see the full half of the glass, it has been a sort of «khayr» for me. It has made me try harder and sort of inject more self-confidence into myself as if I had some negative points already when I started off.

    Since I wrote so much in the comments I just thought I might as well copy them in my weblog as a separate post (hmm… didn’t I say I didn’t do that because I was afraid of the comments?!)!

    Whew! this is more than the post itself! But I enjoyed writing it and I’m glad you asked. I think the English weblog would be in order soon …. ;)

  2. سلام
    اهلاً وسهلاً… هل مي‌شود بالعربيّه تقولين به من كه چه كتبتي ايّها الاُخت في كامنتت در آن وبلاج؟ زيرا انا فارسي لااعلم.
    تی دست و پنجه طلا
    :)
    خدا را شكر و خوشحالم كه دوباره شروع كردي.

    ———————–
    D:

  3. Wonderful! Thanks so much for linking to my post and for translating your own. In short, there are so many reasons why women wear it, or dont, that its hard to fully encompass them in a post. Every experience is uniquely individual, and as another blogger Willow once said, maybe we’ll all look back at this time and wonder what all the fuss was about

  4. از جواب دندان شکنت خوشم اومد
    ———————-
    راستش من قصد شکستن دندان کسی را نداشتم، فقط تجربه‌ام را نوشتم. از شکستن چیزی عایدمان نخواهد شد.

  5. به به , به به

  6. توی همون وب حجاب جواب دادم برو بخون


برای nicolas پاسخی بگذارید لغو پاسخ

دسته‌بندی